جاتـون خالی امـروز در عالـم خـواب شنـیدم کـه بابام از مـامانـم پـرسید سـاعت چـنده ؟

مـامـانم گفـت سـاعت بیسـت دقیقـه بـه هشـت ـه !!

یـهو مـنو خـواهرم از جـا پـریدیم و بـا هـم گفـتیم بیـست دقیقـه بـه هشـت ـه :O

 و از جـامـون نپـریدیم :|

مـامانم گـف مگـه امروز تعطـیل نیستیـن ؟ مـام گفـتیم تعطیـل ِ چی :S

بـله درسـت حـدس زدیـن ، مـا خـواب مـونده بـودیم :D

مـامانـم میـگه فـکر کـردم امـروز تعطیـلین کـه هـر دوتون بـا خیـال راحـت خـوابیـدین :/ :))))

دقیـقا یـه ساعت بیشـتر خـوابیـدم و تو اتوبوسـم اصـن خـوابم نمیـومد :)))

نمیـدونم چـرا صدای گـوشیمـون بیـدارمون نکـرده :/ 

ایـن بـود داسـتان اول امـروزم :))